خاطرات دختر ديوونه اي كه روانشناسه

امروز بايد مقدمه رو تموم كنم و كتاب اختلالات رواني رو بخونم

اميدوارم از مقدمه خوشش بياد، اميدوارم خوندن كتاب سريع پيش بره

خدايا بازم شكرت

 

 

 

 

 

بعدا نوشت:

مقدمه تموم شد، چنتا مطلب درمورد اعتيادو بهداشت دراوردم

خاطرات دختر ديوونه اي كه روانشناسه ...

 خداروشكر اينم تموم شد

تصميم دارم هرچي كارگاه برگزار شد داوطلبانه من برم☝️☝☝☝

استفاده نموديييم

خاطرات دختر ديوونه اي كه روانشناسه ...

‎يسال پيش  يه خاستگار داشتم تا بله برون پيش رفت اما نشد.. بعد از چندهفته هزار بار خدارو شكر كردم ك نشد.. مامانشون هم پيغام داده بودن ب پسر من زنِ دكتر ميدن.. ( اون اقا كارمند بانك بودن!!)‎خلاصه اينكه ديروز زنِ رفيقِ اون اقا تماس گرفتن گفتن اون اقا خيلي به هم ريخته و پشيمونه و دلش هنوز اونجاس ميخواد ببينه اگه ازدواج نكرديو تو هم راضي هستي خونوادش رو بياره. منم قاطعانه گفتم نع. ‎"نه "بخاطر خيلي دلايل. يكيش اينكه من نه تنها ازينكه اون ازدواج صورت نگرفت ناراحت نشدم بلكه بعد از يه مدت كوتاه خوشحال هم شدم. "نه "براي اينكه نه شوهر كمه نه ما دخترا بازيچه ايم ، "نه" و خاطرات دختر ديوونه اي كه روانشناسه ...